رهامرهام، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره

یک فرشته آسمونی، گل مامان و بابا

سومین سالگرد مادرجون

1392/10/11 15:45
نویسنده : مامان پروانه
635 بازدید
اشتراک گذاری

سلام شیرینترینم

دیروز سومین سالگرد مادرجون ، مامان من بود عزیز دلم... چقدر دلتنگشم.... دیروز رفتم آرامگاه با دایی ها و خاله ها ولی اونجا اونقدر سرد بود که ترسیدم تو رو ببرم. تو و بابا موندین خونه و من چه تلخ گریستم در نبودنش

رهام گاهی برای خودم آرزوی مرگ می کنم ولی یاد این می افتم که تو بی مادر میشی پشیمون میشم. اون موقع ها که مامانم اینو میگفت حسش نمی کردم. ولی الان با گوشت و خون حس میکنم بی مادری یعنی چی....

تو نیستی و صدای تو، هوای خوب این خونه ست
صدای پای عطر گل، صدای عشق دیونه ست
تو از من دور و من دلتنگ، تو آبادی و من ویرون
همیشه قصه این بوده، یكی خندون یكی گریون

همیشه مثل این بوده، تو یک لحظه تو یك دیدار
یه زخم از زهر یک لبخند، تموم عمر فقط یک بار
پس از اون زخم پروردن، پس از اون عادت و تكرار
ولی مثل یه روح اینور، یه نیمه اونوره دیوار

خودت نیستی صدات مونده، صدات چشمامو گریونده
دلم روی زمین مونده، فقط از تو همین مونده

نفس‌های عزیز من، صدای پای شب‌بوهاست
صدای باد و بوی نخل، هوای شرجی دریاست
سكوت اینجا صدای تو، هوا اینجا هوای تو
 پر از تكرار این حرفم، دلم تنگه برای تو
 
همیشه قصه این بوده، یا مرگ قصه یا آدم
ته دریاچه های عشق، می جوشن چشمه‌های غم
همیشه عشق یعنی ابر، غروب و غربت بارون
تو در من جوشش شعری، صدای اون لبای سرد

خودت نیستی صدات مونده، صدات چشمامو گریونده
دلم روی زمین مونده، فقط از تو همین مونده

 

مامان عزیزم روحت قرین رحمت ... تو عزیز ترین موجودی که خدا برام آفریده بود. مامان مهربونم تا اخر عمرم مدیونتم و عاشقانه دوست دارم.... 


 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)