رهامرهام، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

یک فرشته آسمونی، گل مامان و بابا

آبنبات کوچولوی مامانی

1391/9/8 12:44
نویسنده : مامان پروانه
209 بازدید
اشتراک گذاری

از دست این مشکلات آقا رهام گل

می دونی عزیز دلم دوباره مریض شدی و تب کردی. دیروز بردمت دکتر با بابایی و دوباره آنتی بیوتیک و شربت ولی هنوز تب داری. مامان فدات بشه دردت به دلم مامانی که باز مریض شدی. 

گل نازم امروز قراره بریم بخیه پاتو باز کنیم. خدا کنه درد نداشته باشه. و زود زود خوب بشی. رهامم تو این دو هفته که پات اینطوری شده بود مامانی خیلی زحمت کشید . و زحمت نگهداری تو به گردن گرفت واقعا مدیونشم و می دونم که خیلی بهتر از من ازت نگهداری کرده چون خیلی با صبر و حوصله است. نمی دونم اگه این مادرها نباشن ما باید چیکار کنیم. نه به خاطر اینکه کمک حالمون باشن که مثلا بچه هامونو نگه بداریم منظورم از لحاظ بودن یه پشتیبان خوب واسه آدمه. اگه بدونی چه لذتی داره اینکه ادم بدونه بجز خدا یک نفر دیگه هم هست که هوای ادمو داره و اون یک فرشته به نام مادره. رهام جونم شاید هنوز متوجه این حرفها نباشی . منم نبودم تا وقتی که خودم مامان شدم. انشالله یک روز بابا بشی و بفهمی که پدر و مادر آدم چقدر واسه ادم زحمت می کشن بدون داشتن کوچکترین چشم داشتی. خدا به حق علی که همشونو سالم نگهداره و تنشون سالم باشه. طفلک مامانی پاشم خورده بود زمین درد می کرد ولی خوب زحمت نگهداری تو کشید حالا دیگه انشالله که زودتر خوب بشی و شنبه دیگه بری مهد عزیز دلم.

تا ابد دوست دارم و عاشقتم مامانی من شکر طلا

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

شقایق(مامان محمد ارشان)
13 آذر 91 13:32
الهی بمیرم چقدر این روزا رهام گلی بد میاره مامان پروانه تند تند صدقه بده... خدا همه مامانارو سالم نگه داره واسه نینیهاشون دست مامانجونم درد نکنه که مواظب رهام بود
مامان اتنا
15 آذر 91 15:40
خدا کنه زود خوب بشی عزیزم وبری مهدت.دستت مامان جون هم درد نکنه که کمک مامان پروانه کرد.
مامان اتنا
17 آذر 91 14:29
مامانی کجائی؟ رهام جون چطوره؟بهتره؟پاش چی شد؟