اولین نوشته برای عزیزترینم
سلام شیرینی زندگی ام
خیلی وقت بود که می خواستم برات چیزهایی بنویسم ولی نمی دونم چرا نمی شد ، وقتی این سایت رو دیدم فرصت رو غنیمت شمردم.
الان تو بابا جونت خواب هستین و من با همه خستگیم دلم میخواد فقط وفقط به عشق نوشتن برای تو تا این لحظه بیدار بمونم وباور کن حتی خودمم از این نیروی فوق العاده که عشق به تو در وجودم قرار داده در تعجبم.....اسم قشنگ این نیرو رو میدونم که می دونی و بازم میگم (مادری)
بهترینم ، هفته پیش تولدت بود و الان دو ساله شدی. هر روز از روز قبل شیرین تر و دوست داشتنی تر می شی وقتی به عکسهای بچگی ات نگاه می کنم می بینم چقدر عوض شدی ولی همیشه زیبا و تو دل برو هستی . از خدا ممنونم که تو رو به من داد . همیشه به خدا میگم یک کوله بار منت رو دوشم گذاشته و رهام رو به من داده . خدا یا خودت حفظش کن .
پسر گل مامان امیدوارم وقتی بزرگ شدی و تونستی این نوشته ها رو بخونی دلم میخواد ازشون لذت ببری و بدونی که مامان لحظه به لحظه های زندگیش رو فدای تو می کنه . به امید روزی که شاهد خوشبختی و سعادتت باشم.
حالا میخوام برات یه تقویم بسازم که تک تک کلماتش از قد کشیدن یه پیچک زیبا توی خونه گرم ما حرف میزنن...میخوام برات از یه تقویم عشق بگم.....از روزشمار بزرگ شدنت....گوش میکنی نازنینم...