رهامرهام، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

یک فرشته آسمونی، گل مامان و بابا

هورا پسرم تپلی شده

1392/9/26 12:35
نویسنده : مامان پروانه
330 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دردونه مامان 

عشق مامان عزیز دلم این روزها مامان خیلی برات خوشحاله آخه می دونی از دفعه پیش که سخت مریض شدی یه مریضی خیلی نادر ( اینطوری بود که غدد لنفاویت از پشت گردن تا زیر گوشت و خلاصه بیرون و تو همش ورم کرده بود. عین اوریون) دچار شدی و دکتر گفت که نباید مهد بری . آخه خیلی ضعیف شده بودی مامانم.

مامان بزرگ هم زحمت کشید و تو این مدت حسابی به شما رسید و خلاصه یه کم بچم تپل شده، البته تپل که میگم منظورم اینه که از اون حالت زار و نزار در اومدی فدات بشم. رهام خیلی خوشگل تر شدی وقتی نگات می کنم مامان دلم برات ضعف میره. و این لذت را نه می تونم بگم و نه قابل لمس فقط یه مادر می فهمه من چی میگم. همیشه یاد حرف عمه شیرین می افتم که میگه همه پدر مادرها فقط از زحمت هایی که برای بچه ها میکشن و سختی هاش میگن هیچوقت از لذتی که از بچه هاشون می برن که نمیگن.

ولی مامان من واقعا از داشتن تو خوشحالم و از بودنت واقعا لذت می برم . همیشه شبها میخوابی توی تخت خودت ولی اکثرا نصفه شبها میایی پیش مامان میخوابی اونم به طرز خیلی با مزه ای یه دره برای خودت جا باز می کنی بعد پشتت رو می کنی به من و خودتو توی بغلم جا می دی . مامان اینقدر این کارتو دوست دارم که با اینکه دوست دارم توی تخت خودت بخوابی و مستقل بشی همون نصفه شب صدتا بوست می کنم و دورت میگردم. بابا همش میگه رهامو ببر سر جای خودش بخوابون ولی من از بغل کردنت لذت می برم با اینکه دستم خواب میره که زیر سرته و نمی تونم تا صبح تکون بخورم ولی بازم عاشقتم.

رهام برام خیلی عزیزی دلم جونم عمرم زندگیم همه کسم. عاشقتم نازنینم نفسم.

وقتی قربون صدقه ات می رم تو هم همونها رو تحویل من می دی . میگم نفسم تو هم میگی نفسم میگم مامان قربونت بره میگی مامان قربونت بره ....

دلم برات یه ذره شده رهام. کاش زودتر ساعت 6 بشه بیام پیشت. خیلی دوست دارم.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)