رهامرهام، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره

یک فرشته آسمونی، گل مامان و بابا

13 بدر 1391

1391/5/18 10:17
نویسنده : مامان پروانه
371 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قشنگ ترینم.

چند روزی بود که برات چیزی ننوشته بودم. آخه مامانی این ایام عید اینقدر مشغول دید و بازدید عید بودیم و بعد هم تلویزیون و خلاصه خرید و اینور و اونور که نشد برات بنویسم حالا الان برات می نویسم.

عید که خیلی جاها رفتیم نازینیم خانه پدر جون ، خاله بابا، مامان بزرگ، خاله رویا، دایی پویا، پسرخاله های بابا و عمه های بابا و خلاصه خیلی جاها . یک عالمه هم عیدی گرفتی نزدیک 180 هزار تومان. بابا فرشید هم گفته می خوام برای پسرم یک ماشین اسباب بازی شارژی بخرم که باهاش کیف کنه. اخه پسر خوشگلم از یک ماه پیش که هوا یک کم بهتر شد و با هم رفتیم بیرون یک روز من سوار این ماشین ها کردمت که توش پول می اندازن و تکون می خوره و اهنگ می زنه . تو هم که دیگه پیاده بشو نبودی نزدیک نیم ساعت من همینطوری وایستاده بودم و شما هم سیر نمی شدی آخرشم با گریه آوردمت خونه. تازه میگی توش پولم ننداز آخه می ترسی پسر نازم. اینم عکست

خلاصه گل پسرم این عیدیه همه وقتی ناز گلمو می دیدن ازش تعریف می کردن که چقدر آقاست . حتی به چیزهای روی میز که واسه پذیرایی گذاشته بودن دست هم نمی زدی . فقط به من یه جوری حالی میکردی که شکلات دوست داری و من هم سهمیه هر روزت که روزی یکی دوتا شکلات بهت می دادم . از آجیل هم که فقط بادام هندی دوست داری . نوش جونت قربونت بره مامان.

دیروز هم که روز 12 فروردین بود با بابایی تصمیم گرفتیم به جای 13 بدر بریم بیرون آخه گلم روز 13 هم خیلی شلوغه و هم هوا زیاد تعریفی نداشت یعنی سرد بود. ما هم ماهی مونو برداشتیم رفتیم فرهنگسرای اشراق و انداختیمش توی حوضش. و امروز هم که سیزده بدر بود موندیم خونه و تو هم که عاشق سریال کلاه قرمزی و اون ببعی هستی اونو تماشا کردی.  و شب هم که تا ساعت یک از سر و کول مامانی بالا رفتی و هی خندیدی. قربون اون خنده هات بشم مننننننن. دورت بگردم گل پسر

12 فروردین1391در فرهنگسرای اشراق

اره خلاصه مامانی. اینم از عید امسال. برات آرزو می کنم که صد سال از این عید ها ببینی و هر سالش از سال پیش پربار تر و بهتر باشه عزیز دلم.

پسر کوچولوی ما داره به سرعت برق و باد بزرگ میشه ... انقدر سریع که داره یادم میره یه روزی یه نی نی خیلی کوچولو بود که حتی نمیتونست غلت بزنه . خدا رو شکر می کنم که این نعمت رو بهم داده. از ته دل ازش ممنونم که اینقدر مهربونه و اینقدر بخشنده است و بازم ازش ممنونم که همچین گلی رو بدستم سپرده که تو دامن من پرورش پیدا کنه. خدایا این توان رو بهم بده که گل خوبی رو پرورش بدم و این لیاقت رو هیچوقت نگیر.

نازنینم می بوسمت که خیلی شیرینی الانم که خواب هفت پادشاه رو داری می بینی . دوست دارم عزیزترینم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان اميررضا كوچولو
14 فروردین 91 8:19
سلام عزيزم ماشالله گل پسر نازي دارين خدا حفظش كنه دومائش كني ايشالله به كلبهي ما هم بيا منتظرتيم