رهامرهام، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

یک فرشته آسمونی، گل مامان و بابا

یک خبر مهم (کار مامان و مهد رهام)

1391/5/18 10:15
نویسنده : مامان پروانه
361 بازدید
اشتراک گذاری

سلام یگانه عشق مامان

خوبی نازنینم. چند وقت برات ننوشته بودم. اخه مامانی می دونی خیلی سرمون شلوغ شد یهویی . یعنی الکی الکی . از محل کار قبلی ام باهام تماس گرفتن گفتن بیا دوباره اینجا کار کن. مامان همون شرکتی که وقتی تو دلم بودی با هم می رفتیم و می اومدیم. تازه همون جایی که یک روزی گفتن دیگه نمی خواد بیایی حالا با هزار سلام و صلوات به کار دعوتمون کردن. واقعا که خدا روزی رسونه.

اره خلاصه به همین خاطر چون باید مامان بره سرکار ، پس باید یک فکری به حال این گل پسر می کردیم دیگه. واسه همین الان یک هفته است که کارمون شده رهام گل مامان رو ببریم دکتر برا چگاپ سلامت و بعد هم از این مهد کودک به اون مهد کودک که هم نزدیک محل کار مامان باشه هم اینکه قیمتش مناسب باشه و هم اینکه از همه مهمتر خوب باشه. خلاصه بالاخره امروز خاله رویا اومد پیش تو و من رفتم جردن یک عالمه گشتم و یکی که نزدیکترین به محل کارم بود و یک کم هم بهمون تخفیف داد برای ماه اول ثبت نامت کردم . حالا تا ماه بعد شاید جاتو عوض کنم. ولی از فردا صبح باید گل پسرم دیگه بره مهد کودک .   شکلک های محدثه شکلک های محدثهشکلک های محدثه

البته اینم بگم که این هفته آزمایشی هست و من و پسرم با هم می ریم ولی از شنبه دیگه گل نازم باید خودش عین یک مرد بره مهد. و مامان بره سرکار. هر وقت هم دلمون برای هم تنگ شد مامان زود بیاد عشقشو ببینیه. وای رهام جونم از همین الان دلم برات تنگ شده.

این دو سال و نیم که با هم توی خونه بودیم چه روزهایی داشتیم ها . نه گلم ولی خوب الان دیگه رویه زندگیمون عوض میشه دیگه باید صبح خیلی زود از خواب بیدار بشیم  و  عصر هم گفتم که تا ساعت سه و نیم بمونی مهد بعد با هم دیگه بیاییم خونه. حالا فعلا اینطوریه تا بعد ببینیم چی میشه. دعا می کنم که به تو آسیبی نرسه و مریض نشی . توکل به خدا.....

مامانی از ته قلبم دوست دارم ناز پسرم

شکلک های محدثه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

شقایق.مامان حباب
28 خرداد 91 15:22
سلام عزیزم........
پس از این به بعد دیر به دیر مینویسی؟
ایشالا به گل پسری تو مهد خوش بگذره و بهونه نگیره..........
خاله جونی مهد خیلی خوبه 1عالم دوست پیدا میکنی......


سعی می کنم زودتربنویسم خاله جون. اره خیلی سرمون شلوغ شده. مرسی که به ما سر می زنید.
مامان نیایش
30 خرداد 91 11:04
خوبه گل پسری می خواد یه تجربه جدید داشته باشه و مامانی هم همین طور ان شا الله که به خوبی باشه و اذیت نشین و موفق باشید


ممنون عزیزم. مرسی که به ما سر می زنید
مامان ا تنا
30 خرداد 91 13:07
توکل به خدا ایشالله که مشکلی پیش نمیاد خیلی بهش سفارش کن مراقب خودش باشه تو هم با خیال راحت کارتو بکن خدا حافظه فرشته هامون هست.


سلام عزیزم. اتنا جون فکر کردی این پسر حالیشه که بگم مراقب خودت باش. فقط فکر کنجکاوی های خودشه. تا دلت بخواد سفارششو به مربی هاش کردم. حتما همینه که شما میگین و خدا حافظ اونهاست
مامانی
31 خرداد 91 7:42
سلام مامانییی عزیزم خوبی؟ بروزم اگه بیای خوشحال میشم... گل پسرتو ببوسش
شقایق.مامان حباب
6 تیر 91 16:06
آفرین خاله جونی............
آفرین به پسر شجاع...........
ایشالا همیشه و همه جا بهت خوش بگذره گلم..........


ممنون عزیزم مرسی که به ما سر می زنی