یک خبر مهم (کار مامان و مهد رهام)
سلام یگانه عشق مامان
خوبی نازنینم. چند وقت برات ننوشته بودم. اخه مامانی می دونی خیلی سرمون شلوغ شد یهویی . یعنی الکی الکی . از محل کار قبلی ام باهام تماس گرفتن گفتن بیا دوباره اینجا کار کن. مامان همون شرکتی که وقتی تو دلم بودی با هم می رفتیم و می اومدیم. تازه همون جایی که یک روزی گفتن دیگه نمی خواد بیایی حالا با هزار سلام و صلوات به کار دعوتمون کردن. واقعا که خدا روزی رسونه.
اره خلاصه به همین خاطر چون باید مامان بره سرکار ، پس باید یک فکری به حال این گل پسر می کردیم دیگه. واسه همین الان یک هفته است که کارمون شده رهام گل مامان رو ببریم دکتر برا چگاپ سلامت و بعد هم از این مهد کودک به اون مهد کودک که هم نزدیک محل کار مامان باشه هم اینکه قیمتش مناسب باشه و هم اینکه از همه مهمتر خوب باشه. خلاصه بالاخره امروز خاله رویا اومد پیش تو و من رفتم جردن یک عالمه گشتم و یکی که نزدیکترین به محل کارم بود و یک کم هم بهمون تخفیف داد برای ماه اول ثبت نامت کردم . حالا تا ماه بعد شاید جاتو عوض کنم. ولی از فردا صبح باید گل پسرم دیگه بره مهد کودک .
البته اینم بگم که این هفته آزمایشی هست و من و پسرم با هم می ریم ولی از شنبه دیگه گل نازم باید خودش عین یک مرد بره مهد. و مامان بره سرکار. هر وقت هم دلمون برای هم تنگ شد مامان زود بیاد عشقشو ببینیه. وای رهام جونم از همین الان دلم برات تنگ شده.
این دو سال و نیم که با هم توی خونه بودیم چه روزهایی داشتیم ها . نه گلم ولی خوب الان دیگه رویه زندگیمون عوض میشه دیگه باید صبح خیلی زود از خواب بیدار بشیم و عصر هم گفتم که تا ساعت سه و نیم بمونی مهد بعد با هم دیگه بیاییم خونه. حالا فعلا اینطوریه تا بعد ببینیم چی میشه. دعا می کنم که به تو آسیبی نرسه و مریض نشی . توکل به خدا.....
مامانی از ته قلبم دوست دارم ناز پسرم