ناز دونه پسر مامان
سلام دردونه مامان
پسر گلم امروز کمی دلم گرفته.
اخه می دونی دیروز توی مهدت خانوم مشاور روانشناس بهت گفته بود که براش نقاشی بکشی و بعد از ظهر که اومدم دنبالت یک چیزهایی رو از روی نقاشیت بهم گفت که ناراحتم کرده. مثلا اینکه رهام خیلی به مامانش وابسته است. و احساس میکنه که مامانش در برابر باباش ضعیف و اینو دوست نداره. و خیلی چیزهای دیگه. وقتی بهش گفتم چیکار کنم بهم گفت که باید جلسات مشاوره بگذاریم. ولی بابات که اصلا این چیزها رو قبول نداره تابهش گفتم که به این خانوم مشاور زنگ بزن انگار که فحشش داده بودم. والله چی بگم باباتم اینطوریه دیگه . انشالله که راضی بشه تماس بگیره. بابات نظرش اینه که خودش از همه بهتر می فهمه و در ضمن این مشاورها اگه بلد بودن که وضع مملکت ما اینطوری نمی شد. بماند.
مامان جونم هفته دیگه میخوام ببرمت گفتار درمانی شاید که بهت کمک کنه که بتونی بهتر صحبت کنی. اخه همه چیزو نصفه میگی و باعث میشه که اگه من متوجه نشم اعصابت بریزه به هم. رفته بودیم که مبل بخریم یک مجسمه کرگدن روی میز بود . بهت گفتم رهام بگو کرگدن گفتی کرگر مامانی اینقدر کیف کردم که نگو. تازه یاد گرفتی میگی خوما یعنی خرما. بعد کنترل تلویزیون رو هم اینقدر باحال میگی که نگو میگی کونتو .من که کیف می کنم ولی مامان باید کلمات رو درست بگی. مامان همه غم دنیا تو دلمه وقتی تو مشکلی داری.مامان برات بمیره الهی که اینقدر تو عزیزی. مامانا برای گل پسرم دعا کنید که عاقبت به خیر باشه