بدون عنوان

 سلام نفسم. عشقم عمرم مامانم

خدا رو شکر خدا رو صد هزار مرتبه شکر که ناز پسرم حالش خوب شد. اگه بدونی چه بلاهایی این چند وقت سر بچم اومد. روز سه شنبه که بردیمت دکتر و دکتر یک سری دارو بهت داد و امپول نداد ما هم گفتیم لابد لازم نداشته دیگه ولی تب بچم قطع نشد که نشد بعد هم دیگه جمعه شب اینقدر تبت زیاد بود که مامان تا صبح با پسری بیدار بود و هی مراقبش بود بچم همش تب و لرز شنبه صبح زود با بابا رفتیم دکتر و دکتر گفت آنژین گل کلمی شده یعنی اینکه ته گلوش عین گل کلم چرک کرده . مامانش بمیره الهی بچم اینقدر تب داشت و عذاب کشید که نگو من هم از همه جا بی خبر هی میخواستم بهش غذا بدم و با تشر و گریه و زاری و فدات بشم 2 تا قاشق میخورد و گریه می کرد خلاصه اگه بدونی اون چند روز چی کشیدیم دکتر گفت سریع برید آزمایشگاه که خدایی نکرده اگه تو خونش عفونت باشه باید بره بیمارستان بخوابه انتی بیوتیک بگیره. و یک سری انتی بیوتیک خیلی قوی هم بهت داد. الهی من بمیرم که چقدر هم همراهی می کردی هم امپول زدی هم آزمایش خون و خدا رو شکر که جواب آزمایشت منفی بود با اینکه عفونت توی خونت بود ولی نیاز به بیمارستان نبود. خدا رو شکر خیر گذشت دیگه از اون روز هم هی روز به روز بهتر شدی . دیگه الان خوب خوب خوب شدی. آقای دکتر  حسینی هم گفت این پسره بدنش خیلی ضعیف شده و باید حسابی بهش برسید در ضمن مهد هم نباید بره چون اگه یک نی نی مریض باشه دوباره این مریض میشه. حالا ما موندیم و این گل پسره که بازم خدا مامان بزرگو  نگه داره ، الهی که تنش همیشه سالم باشه گفت اصلا این زمستون نمیخواد بگذارینش مهد. هورا هورا هورا. مرسی از مامانی