رهامرهام، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره

یک فرشته آسمونی، گل مامان و بابا

دومین سالگرد مادرجون

1391/10/11 8:12
نویسنده : مامان پروانه
198 بازدید
اشتراک گذاری

حرف های تنهایی چیزی نیست که در عطش نگاهم این روزهایی بی تویی خوانده شود...
سخت میگذرد این نبودنت...
این بی کسی هایم...
این لبخندهای مصنوعی و این ... شادمانی های ساختگی ...
زجرم میدهد ...
تا کی تاب بیاروم نمی دانم
و من هنوز عاشق آن"با تو بودن های بی پایانم" در این "بی تو بودن های ناگزیر"

نمیدانم چرا رفتی؟!

نمیدانم چرا !! شاید خطا کردم

و تو ... بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی

نمیدانم کجا ؟! تا کی ؟! برای چه ؟!

ولی رفتی ...

و بعد از رفتنت باران چه معصومانه میبارید

و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد

و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه برمیداشت

تمام بالهایش غرق اندوه غربت شد

و بعد از رفتن تو آسمان چشمهایم خیس باران بود

و بعد از رفتن تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت

و من بی تو هزاران بار در لحظه خواهم مرد ...

دومین سالگرد مامان مهربونم بود . چه تلخ و چه زود گذشت...........

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان اتنا
12 دی 91 0:32
مامان.....................فقط یه بار دیگه میخوام بوش کنم.بغلش کنم خدایا میشنوی؟خواسته ی زیادیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/////


حرف دلمو زدی آتنا جون
شقایق(مامان محمد ارشان)
12 دی 91 11:06
عزیزم سلام
ناراحت نباش گلم
حتمامادر مهربونت تو بهشت خیلی خوشحاله


ممنون خانومی. خدا مامانتو برات نگه داره انشالله
مامان شایان
7 بهمن 91 11:30
خدااااااااااااااااااااااا
غم مادر...................
خدا رحمت کنه این مادر شیرین رو
و زنده نگه دارو شمارو تا مادری کنــــــــی



ممنونم عزیزم.