رهامرهام، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

یک فرشته آسمونی، گل مامان و بابا

تولد مامان پروانه

1391/12/29 0:12
نویسنده : مامان پروانه
991 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسل مامان. شیرینم ، پسر ناز مامان.

امروز تولدم بود. وای که چقدر خوشحالم که تو رو دارم . زندگیم رنگ و بوی دیگه ای داره. همه چیز و همه کس من فقط تویی. همه آرزوی من و خوشی و امیدم به زندگی فقط تویی.

عزیزترینم این چند روزه که همش سرمون به عروسی رفتن و تولد بازی و خونه تکونی و خرید سپری شد و چقدر تو خوشحالی از این موقعیت که می تونی بری بیرون .

دیروز که آخرین پنج شنبه سال بود من و تو و پدر جون صبح رفتیم آرامگاه مادرجون. چقدر دلم براش تنگ شده بود. بوسیدمش. خدا همه اسیران خاک رو رحمت کنه.

دیشب پدرجون و خاله ها و دایی خونمون مهمون بودن و کلی تولد بازی کردیم و خیلی خوش گذشت . و تو تا تونستی شیرین زبونی کردی.

امشب هم بابایی و مامانی اومدن خونمون برای تولد مامان. و تو یک کاری کردی که من شرمنده شدم. خجالت وای وای وای ، همینطور که کنارم نشسته بودی و سخت مشغول بازی با موبایل من بودی از ترس اینکه موبایل رو ازت نگیرم یکدقعه جیش کردی وایییییییییییییی. من دیدم داغ شدم نگاه کردم دیدم وای رهام خودشو خیس کرده وای وای وای خنده بابات برات شغر خوند ( شاشو شاشو شرمنده جارو به کونش بنده) تو هم که عین خیالت نبود و برای خودت با موبایل بازی می کردی. خلاصه مجبور شدیم مبل رو تمیز کنیم و لباسهامونو عوض کنیم و کلی سوژه شدیم.

عیب نداره مامانی خوب پیش میاد دیگه ، بهتر از اینه که موبایل رو از آدم بگیرن اونم وسط بازی چشمک

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com

بله قراره که فردا سارینا جون بیاد خونمون اخه خاله باید بره دنبال کارای .... و پس فردا باز میخوایم بریم عروسی دختر دایی بابا. 

رهام و سارینا تولد مامان پروانه

خدایا آرزو می کنم که همیشه ایام به کام همه و مخصوصا عزیز دل من باشه.

کم کم بوی عید میاد. انقدر هوا خوب شده که نگو. امروز رفتیم با بابا برات یک دست لباس دیگه هم خریدم. کلی بچم نو نوار شد. 

اینم لباسهای عید امسالت:

مبارکت باشه شکلات مامان

رهام یادم رفته بود اینو برات تعریف کنم. گاهی اوقات میری از توی کابینت آبمیوه گیری رو میاری بعد میشینی وسط پذیرایی هی این دسته اش رو می کوبی تو سر این ابمیوه گیری بیچاره .  بعد میگی دارم پلو درست میکنم. بعدش هم میگی مامان بیا پلو درست کردم بیا بخور . ای جاننمممممممممممممممم عزیز دلم.

یک کار دیگه ات هم اینه که به هر بهونه ای بری دستات رو بشوری و از سر تا پاتو خیس کنی. به قول خودت لولو در میاری از مماخت و بعد میگی برم بشورم.

وقتی از یک چیزی خوشت میاد مثلا اینکه من یک لباس نو بپوشم یا از  یک جایی خوشت بیاد مثل خونه شمال پدر جون که نشسته بودی روی مبل یک دفعه همه ساکت بودن برگش ننتی گفتی اینجا قشنگه، به مامان هم  میگی مامان "خوشگل شدی" خوش به حال بچه ها و خوش به حال تو که اینقدر بی الایش و راحت می تونی احساست رو بگی.

وقتی میخوای نقاشی بکشی حتما یک رنگین کمان اولش میکشی منظورم اینه که چندین خط رنگارنگ میکشی که عکش رو برات میگذارم و میگی مامان لنگین کمون کشیدم.

وقتی که میخوای خیلی شیرین زبونی کنی هم که هی از یک تا ده میشماری. 

عاشق اینی که سر جارو برقفی رو در بیاری از لوله خرطومیش و هی الکی بکشی روی فرش که مثلا داری جارو می کنی.

این روزا هم که فقط کارتون کلاه قرمزی و توپولوها رو دوست داری البته cars که دیگه هیپی دیگه اون پای ثابته.

می بوسمت نازنینم

بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند
قاب عکس توست اما شیشه ی عمرمن است
 بوسه بر مویت زنم ترسم که تارش بشکند

تارموی توست اما ریشه ی عمر من است 


 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان اتنا
26 اسفند 91 12:43
عزیییییییییییییییییییییزم تولدت مبارک.تولدت25 یا 26؟


ممنونم عزیزم. تولدم 25 اسفند سال 1355
مامان اتنا
26 اسفند 91 12:43
خدا مامان گلت رو رحمت کنه .


خدا مامان نازنین شما رو هم رحمت کنه.
مامان اتنا
26 اسفند 91 12:44
رهام جونم لباسات مبارک خیلی خوشگلههههههههههههههههههه
مامان اتنا
26 اسفند 91 12:45
عزیزم امیدوارم نوروزی که پیش رو داری اغاز روزهایی باشد که ارزو داری پیشاپیش بهارت مبارک.