کلکسیون ماشین آقا رهام
سلام قشنگ مامانی
طلایی بهت قول داده بودم که عکس ماشین هاتو بگیرم و برات بگذارم تو سایت. الوعده وفا. ولی قبلش بگم که چند روز- بود اینترنت قطع بود و این مطلب رو الان میگم.
چند روز پیش به بابایی گفتم ، این آقا رهام رو هر وقت می برم بیرون منو بیچاره می کنه همش می گه منو سوار این ماشین اسباب بازی ها بکن و دیگه پیاده هم نمی شه بیا بریم براش یک دونه بخریم . خلاصه با بابایی رفتیم یک دونه برات خریدیم. خیلی هم گرون بود ولی مامانی دیگه یک دونه پسر که بیشتر نداریم. خلاصه خریدیم و آوردیم خونه که جنابعالی داد و بیداد که اصلا اینو روشنش نکنید. دست هم بهش نزنید همینطوری دکوری کنار خونه باشه هرچی گفتیم پسرم حداقل برو باهاش بوق بزن راضی نشدی که نشدی جیغ هایی بود که سر میدادی . خلاصه ما کوتاه اومدیم و بابایی هم به من گفت اخه این چه کاری بود ما کردیم این که اصلا ذوق اینو نمی کنه. گفتم عیب نداره بالاخره عادت می کنه . ولی الان چند روز گذشته ولی همون که بود که بود. فقط می شینی توش چند تا بوق می زنی و پیاده میشی. اگه سوارش نشی ها منظورم اینه که اگه راهش نبری مجبورم ببرم بگذارمش تو انباری تا یک کم بزرگتر بشی.
قربون اون صورت قشنگت بشم من. وقتی این ماشین ها رو من اینجا چیده بودم داشتی از خوشحالی پر در می اوردی. الهی دورت بگرده مامان که تو اینقدر شیرینی . تمامی زندگیمی گل پسرم