رهامرهام، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره

یک فرشته آسمونی، گل مامان و بابا

گردش با خاله

1391/3/1 1:09
نویسنده : مامان پروانه
347 بازدید
اشتراک گذاری

سلام امید عسلی

گل پسرم امروز دیگه حالش خیلی بهتر بود ولی هنوز سینه اش خس خس می کنه. ایشالله که زودتر خوب بشی نازنین پسرم.

امروز وقتی دیدم پسرم حالش بهتر شده بعد از چند روزی که خونه مونده بودیم به خاله رویا تلفن زدم و با همدیگه رفتیم تجریش . وای خیلی خوب بود رفتیم خرید و بعد هم با گل پسرم و خاله جون رفتیم ناهار حلیم و آش خوردیم بعد هم برای پسرم زرشک پلو گرفتیم که اونم با صد تا کلک خورد. و دیگه ساعت 2 و خورده ای اومدیم خونه . بچه ام تو بغلم خوابش برد و اومدیم خونه دیگه نخوابید.

مامانی امروز و دیروز خیلی بهم سخت گذشت ، مریضی تو یک طرف ، غر غر بابایی هم یک طرف . دیشب اینقدر بهم حرص داد که زدم زیر گریه فکر می کنه که فقط اون میره سرکار فکر میکنه باید سر ما منت بگذاره که می ره سر کار . بعضی بابا ها هستن که روزی دو سه شیفت کار می کنن. خدا رو شکر می کنم که ما محتاج نیستیم که بابا بخواد اینطوری کار کنه ولی متاسفانه بابا فکر میکنه وظیفه منه که برم سر کار و کمک خرج خونه باشم. از کار بدم نمی یاد ولی وقتی اجباری هست اصلا دوستش ندارم از همه بدتر اینکه باید از تو دور باشم. خلاصه گلم اینقدر بابات رو اعصابم رفت که همش سر تو داد زدم باهات دعوا کردم. اینقدر دوتایی گریه کردیم که نگو.گریه رهام خیلی دوست دارم اگه سرت داد می زنم بدون که واقعا دیگه نمی کشم. اخه هیچ کس منو درک نمی کنه. تازه گی ها خیلی کم طاقت و زود رنج تر از قبل شدم. خیلی خسته ام خیلی.... مامان منو ببخش فقط زورم به تو می رسه. رهام وقتی بزرگ شدی تو رو خدا دوست مامان باش. همون قدر که مامان تورو دوست داره. فدای اون چشمات بشم عزیزمممم که می میرم که غم توش باشه.خدا یا صبرم رو بیشتر کننننننقهر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

رویا مامان باران
1 خرداد 91 15:30
چرا اینقدر اعصابت خورده مامان رهام؟گناه داره بچه دق و دلی سرش خالی نکن حالا من ناراحتم که حداقل تا یکی دو سال دیگه نمیتونم برم سر کار و موقعیتی که اینقدر تلاش کردم رو از دست میدم
عزیزم اینا رو غصه نکن برای خودت
ولی اگه نری سرکار دو روز دیگه همین آقا رهام هم میگه میخواستی بری منت سر من نذار
باور کن
بیخودی موقعیت خودت رو از دست نده


قربونت برم ممنون از اینهمه ابراز لطف و محبتت. منم دقیقا مثل شما موقعیتم رو از دست دادم و الان دارم بیمه بیکاری مو میگیرم. ولی این مردها همیشه از ادم طلب دارن. خیلی خسته ام

مامان شایان
1 خرداد 91 16:15
عزیزم غصه به دلت راه نده.بیخیال باش.من که سرکار میرم تمام حقوقم تمام و کمال تو زندگیمون خرج میشه اما بازم همسرم غر میزنه که چرا من باید بعدظهرا بچه رو ببرم خونه و مامانم تا اونو نگه داریم.



قربونت برم ممنون از اینهمه ابراز لطف و محبتت . فکر کردی که چی منم 11 سال کار می کردم الان خونه نشین شدم عین شما منم تمام حقوقم توی خونه خرج می شد تازه الان طلبکاره که هنر نکردی وظیفه ات بوده . کاش حداقل بچه ها بعدا این چیزها رو درک کننن.
lمامان اتنا
3 خرداد 91 12:39
سلام گلم نداشتیما خودتو ناراحت نکن همسری هم دوست نداره اذیتت کنه شاید اونم خستست صبور باش مهربون باش عیبی نداره اونا مردن نمیتونن خودشونو اروم کنن سر ما میریزن تو باید صبور باشی رهامی هم ناراحت نکن نزار ازت خاطره بد برداره قران بخون اروم میشی از این مشکلات تو همه زندگی ها هست چشماتو اشکی نکن .بازم میگم صبور باش


قربونت برم. مرسی از لطفت خانمی. چشم سعی میکنم.