دکتر گفتاردرمانی
سلام یکدونه نقل و نبات مامان
وایییییی خیلی خوشحالمممممممم. من و پسرم روز چهارشنبه با همدیگه رفتیم پیش آقای گفتار درمانی. آقای گفتار درمانی با مامان پروانه دعوا کرد. گفت اخه این نی نی عزیز ما مگه چند وقتشه که تو اینقدر نگرانی . تا سال دیگه مرداد که رهام جونم 3/5 سالش میشه وقت داره که صحبت کنه. تا اون موقع اصلا اذیتش نکن فقط تا می تونی باهاش حرف بزن. در ضمن اگه می تونی سرکار هم نرو. بهش گفتم آقای دکتر تقصیر من نبوده این خانوم مشاورش گفته رهام بره دکتر گفتار درمانی گفت اصلا نیازی نیست.رهام چون کلا شخصیت آرومی داره خوب دیرتر صحبت می کنه. از همه جالب تر اینکه وقتی مامان داشت با آقای دکتر صحبت می کرد. رهام کوچولو خوابید.خوب چیکار کنم خیلی خسته شده بودم. خلاصه خیلی خیال مامان راحت شد.
از دو سه روز پیش تا حالا گل پسرم خیلی کلمه یاد گرفته مثلا "سیب"، "پگی " یعنی پگاه، "بینی"،"دامن" ، "حموم" که قبلا جدا میگفت حالا روی هم میگه. نمی دونی چقدر قشنگ اینها رو تلفظ می کنی. دورت بگردم من.
دیشب هم رفته بودیم خونه عمه سمانه افطاری . پسرم کلی سروین طفلی رو چلوند. خوب چیکار کنم دوستش دارم. هی میگفت نی نی . اول گفت مامان نی نی رو بغل کنه. بعد که من بغلش کردم یک کم که چلوندش بعد دید ما می گیم نکن گفت نی نی بره بغل باباش یا مامانش. قربون عقلت بشم من عشق من. دوست دارم مامانی