رهامرهام، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره

یک فرشته آسمونی، گل مامان و بابا

تولد امام رضا(ع) مبارک

1391/7/29 11:37
نویسنده : مامان پروانه
358 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گوگولی مامان

عشقم، نازنینم، مهربونم، فدای اون قلب احساساتی ات بشم، امروز صبح چون دیشب خیلی زود خوابیده بودی بیدارت کردم که بریم با هم جیش کنیم بعد فهمیدی که مامان میخواد بره سرکار دیگه کلا خواب از سرت پرید و وقتی هم که خاله اومد دیگه اومده بودی بغل من و دستت رو انداخته بودی دور گردنم که "کار نه" هر چی میگم پسرم من زود میام گریه می کنی که کار نه خلاصه کلی باهات کلانجار رفتیم با خاله که بالاخره با گریه از من جدا شدی. بعد هم خاله گفت با مشکلات فراوان خوابوندتت. کلی هم با مامان تلفنی حرف می زنی. اینقدر خوشگل میگی "سلام" " خوبی؟" "چه خبر" تازه پریروز  به من میگی : سیب : اپل ، توپ : بال ای  فدای اون انگلیسی حرف زدنت، تازه آبی " بلو" و کلاه :" هت" اینقدر هم با مزه اینها رو میگی که ادم دلش غش میره و تقریبا خیلی از کلمات رو درست و کامل میگی. دورت بگرده مامان. 

کاکاهو یعنی کاکائو  - پدرجون - خاله جون که به همشون میگی خاله جی یا همون توت جی- یا بابا هم که اسمش هست باباجی وقتی بهت میگم اسمت چیه میگی رهام درویش و بعد اسم بابا چیه میگی "شربی" و میگیم مامان اسمش چیه میگی پری . خلاصه کلی برامون بلبل زبونی میکنی و برا خودت هستی. روزها هم که میاد و میره و خلاصه کلی داری بزرگ میشی و کم کم مرد میشی عزیزم. دیشب از ته دل از خدا خواستم که تنت سالم باشه و یک پسر خیلی خوبی باشی و اینکه خدا هر خدایی نکرده بلایی که قراره سرت بیاره ، سر مامان بیاره اینو از ته دلم از خدا خواستم و اینکه خدایا منو با پسرم امتحان نکن که خیلی برام عزیزههههه. خدایا به تو می سپارمش

 

نمی دونم چرا این شعر از صبح تو ذهنمه:

با خدا باش و خدایی کن    بی خدا باش و هر چه خواهی کن


رهام جونم راستی بابایی وقتی که تو تو دل مامان بودی نذر کرد که تو صحیح و سلامت به دنیا بیایی و تا اخر عمرش روز تولد امام رضا شیر و کیک بده به همکاراش. روز جمعه گذشته تولد امام رضا بود . بابا جون رفت شیر و کیک خرید و برای سلامتی تو تقسیم کرد.

راستی گل گلم برگ گلم، تو هر مسجدی رو که می بینی میگی امام منم بهت گفتم عزیزم این که امام  نیست این مسجده بعد گفتی مسجد. بهت گفتم میخوای باهم 5 شنبه بریم امام منظورم امامزاده صالح توی تجریشه و تو خیلی دوست داشتی (از عشق هتل که هنوز تو ذهنت هست و هواپیما) گفتی مامان بریم. دوست دارم دوست دارم عزیز دلم

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامانی درسا
13 مهر 91 3:19
الهی من فدای این دل صاف و زیبا و ساده ت برم من عزیزم ...... نذرتون هم قبول انشاالله که همیشه پسرم سالم و سلامت باشه


سلام خاله جون مرسی که به ما سر زدین ما هم همیشه به شما سر می زنیم و هر کاری کردم امروز نتونستم براتون کامنت بگذارم. ولی من همیشه به یادتون هستم و دوستون دارم. بوس
شقایق(مامان محمد ارشان)
13 مهر 91 13:06
قربون حرف زدنت گلم
ایشالا 100000000سال تنت سالم و درکنار خانواده شاد باشی!


ممنونم عزیزمممممممم. فدات بشم من مرسی که به ما سر می زنید ما هم به شما سر زدیم ولی هر کاری کردم نتونستم کامنت بگذارم ارسال نمی شد. دوستون دارم
مامان اتنا
17 مهر 91 10:07
سلام سلام خوبید مرسی که نبودمون بهمون سر زدید باور کنید من اونجا خیلی یادتون بودم .پسر گلتو ببوس .


ممنون آتنا جونم. تنت سالم باشه و زیارتت قبول
مامانی
23 مهر 91 18:52
سلامممممممممممممممممممممممممممم مامانیییی بروزیم بیا خوشحال میشم