رهامرهام، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره

یک فرشته آسمونی، گل مامان و بابا

کردم تو دنده ، زدی تو دنده

1392/2/27 19:15
نویسنده : مامان پروانه
211 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قند عسل ، نقل و نبات آقا شکلات

عزیز دل مامان پروانه . یک هفته دیگه هم گذشت. عادت کردی شبها ساعت 9 دیگه خوابی و صبحها هم ساعت 6 دیگه بیرداری.  روز پنج شنبه ساعت 7:30 دیگه پاشدی گفتی مامان بریم شیر و کیک بخوریم. گفتم بخواب هنوز زوده خاله میاد بعد پامیشیم گفتی نه پاشو خلاصه پاشدیم رفتیم خاله ساعت 8:30 اومد ، بعد که صبحانه خوردیم با خاله رفتیم ساریناو تو رو بردیم پارک که کلی بازی کردی و جیغ زدی و خلاصه شیطونی کردی اینقدر هم کیف کردی که سوار ماشین خاله الهام شدی. بعد هم با خاله رفتیم که سوار حیوون شارژی بکنیم شما رو که تعطیل بود و واسه ناهار اومدیم خونه..

عصر رفتیم خونه عمه سمانه آخه تولد سروین کوچولو بود . البته تولد نگرفته بودن ولی ما باید می رفتیم پیش دخمل . نی نی یک سالش شد. چقدر زود گذشت. البته برای ما که دوریم زود میگذره بیچاره مامان باباها کلی باید زور بزنن تا یک نی نی از آب و گل در بیاد. تولدت مبارک سروین کوچولو.

 شب هم رفتیم خونه نازنین دوست مامان که اونجا اینقدر آقا بودی که دوست مامان که اسمش شیواست هوس کرده بود یک بچه بیاره فرشته

قربونت برم که اینقدر تو آقای بودی. ساعت 11 هم همونجا لالات برد. روز جمعه هم که رفتیم خیابان بهار برات یک دو سه دست لباس تو خونه خریدم. اخه ماشالله مامانم قدت زود بلند میشه و لباسات زود برات کوتاه میشه. فدای سرت بشم من.

هفته پیش که اومدم خونه دیدم بغل چشمت زخم شده اینقدر ناراحت شدم که نگو و نپرس به بابا گفتم چی شده چشمش گفت توی مهد کودک خورده به گوشه میز. میخواستم برم پدرشونو در بیارم . بابا گفت مامانی حسابی از خجالتشون در اومده و اونها هم کلی عذر خواهی کردن. گفتم اگه بچم میخورد تو چشمشش عذر خواهی به چه درد من میخورد. خلاصه عزیزم خیلی خیر گذشت و امروز دیگه زخمش خیلی بهتر شده بود. مامان درد و بلات واسه دشمنات عزیز دلم. رهامم این چند روز هی میگفتی " بزن تو دنده ، می زنم تو دنده" نمی دونم چرا میگفتی فکر کنم یکی از شعرهای مهد کودکت و یا اینکه خودت شعر گفتی . خیلی با مزه اولین بار که گفتی اصلا نفهمیدم چی میگی بعد که فهمیدم کلی قربون صدقه ات رفتم عزیزم. شیرین زبون مامان خیلی دوست دارم  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

شقایق(مامان اَرشان کوچولو)
7 اردیبهشت 92 17:34
آخــــــــــــــــــــــی

بمیرم چشمت زخم شد خاله

چه روز خوبی داشتید

همیشه ب گردش باشه




ممنونم عزیزم. ارشان جونمو ببوس


اتنا مامان نگین
8 اردیبهشت 92 13:00
ایشالله همیشه خوش باشید ودیگه پسرمون اوف نشه.