رهامرهام، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره

یک فرشته آسمونی، گل مامان و بابا

یه دنیا خاطره

سلام نازنین پسرم گل سرسبد همه پسرهای دنیا . عشق مامان پروانه دوست دارم همه کسم. خیلی جیگری مامانم. رهامم این چند روز اخیر اینقدر کار داشتم که وقت نکردم چیزی برات بنویسم. هفته گذشته مامان رفته بود ماموریت و تو موندی پیش بابا و مامانی  و بابایی و بابا برده بودت سرزمین عجایب و کلی با همدیگه خوش گذرونده بودین. یک روز هم رفته بودی دوباره تاتر موزیکال که عاشقشی و کلی واسم تعریف کردی که یه گرگه بوده و یه دختره بوده و با آب و تاب تعریف می کردی و گویا تو راه برگشت هم روی صندلی خوابت برده بود. ولی فردا که عید قربانه قراره بریم خونه نازنین دوست مامان و پنج شنبه شب هم به مناسب سالگرد ازدواج مامان و بابا قراره بریم رستوران آذری و جمعه ناهار...
23 مهر 1392

نمایش موزیکال

اگر تو نبودی من چه میکردم ، در این دنیا مامانت جز دوست داشتن تو کاری نداره نازنین پسرم. همه کس مامان عزیز دلم دیروز رفته بودی با مهد کودکت به نمایش موزیکال ، در سینما کانون. شب قبلش از ذوقت زود خوابیدی که صبح سر حال باشی و خیلی خوشحال بودی . ظهر که اومده بودی مامانی میگفت رهام اینقدر گرسنه بود که سه بار براش غذا ریختم خورده . آخه مامان تو خیلی خورشت قیمه دوست داری. دیشب ازت پرسیدم که نفسم خوش گذشت گفتی خیلی مامان گرگ داشت عروسک هم داشت گفتم خوب به هم چی میگفتن گفتی نمی دونم گفتم مامانی اخه تعریف کن برام گفتی خوب یادم نیست  گل مامان دو سه روز پیش اومدی گفتی مامان برام چوب شور میخری؟ گفتم بله گفتی مامان من به محمد مهدی نمی دم. گفتم ت...
26 شهريور 1392

مامان نرو سرکار

سلام همه کس مامان. همیشگی مامان ، چقدر خاطرت برای مامان عزیزه،  امروز بهت گفتم رهام عشق مامان کیه گفتی هیچ کس گفتتم پس تو چی ؟ گفتی تو عشق منی... رهام خیلی شیرینی . تمام لحظاتم با وجود تو شیرین و دوست داشتنی میشه تنها دلیل نقس کشیدنم عشقم همه کس مامان. رهامم دیشب کلی با هم درد و دل کردیم بهم گفتی مامان دیگه سرکار نرو! گفتم مامان دوست داری من سر کار نرم یا تو مهد کودک نری ؟ گفتی هر دوتاش. گفتم مامان تو که مهدکودکت رو دوست داشتی ؟ گفتی دیگه دوست ندارم میخوام پیش تو باشم. خلاصه کلی با هم کلنجار رفتیم آخرش تو راضی نشدی منم برای اینکه بخوابی گفتم مامان باشه سرکار نمیرم. صبح بیدار شدی دیدی من دارم لباس میپوشم زدی زیر گریه که چرا داری حا...
24 شهريور 1392

ستاره مامان

تک ستاره زندگی مامان. چقدر خوشحالم که هستی خوشحالم که تو رو دارم. تو لحظه هایی که ناراحتم تنها تویی که می تونی حالمو عوض کنی.  فدای بازیهات بشم فدای اون خوابیدن و ماشین بازی کردنت. خیلی دوست دارم عزیز دلم ...
4 شهريور 1392

ماه رمضون

سلام عشق مامان پروانه عزیز دلم این روزها چون ماه رمضونه ، و مامان هم خیلی خسته میشه ، زیاد برات ننوشتم عشقم. همه چیز مامان این شبها که همش رفتیم افطاری خانه عمه بابا، خانه دایی حسین، خانه عمه سمانه ، ... روزها هم که طبق روال گذشته می ریم سرکار و میاییم.  از مهدت خیلی راضی هستی ، یه شعر خوشگل انگلیسی میخوانی که من عاشقشم noisy toys , noisy toys, let,s have fun with noisy toys  مامانی خیلی خوشگل میخونی دستاتم باهاش تکون می دی که مامان فدای دستهای قشنگت بشه الهی . نفسم عشقم عسل مامان. تک ستاره زندگی مامان تو جای همه نداشته هامو برام پر می کنی. عاشقتم ...
4 شهريور 1392

حرف های مامانی و پسری

ستاره ناز مامان ، فرشته من نمی دونی که مامان برات جون می ده. نمی دونی که چقدر برام عزیزی . صبحها که از خواب بیدارت می کنم برات شعر میخوانم میگم رهام عشق مامانه رهام امید مامانه رهام عسل مامانه رهام جیگر مامانه، بعد تو همونطوری خواب آلوده میگی نه من فقط رهام درویشم ، امید مامانم هستم. بقیه اش نیستم. میگم باشه امید مامان عزیز دلم دوست دارم . رهام خیلی ماهی تو بهترین پسر دنیایی ، برام خیلی عزیزی ،  خیلی وقت نمی کنم برات بنویسم ببخشید ولی تا همین حد هم خوبه عزیز دلم. این روزها همش سر کار و وقتی هم میام خونه دیگه خیلی خسته ام . رهامم خیلی ناراحتم که خیلی نمی تونم برات وقت بگذارم وقتی هم میام خسته ام و دیگه انرژی ندارم که باهات زیاد باز...
4 شهريور 1392