کردم تو دنده ، زدی تو دنده
سلام قند عسل ، نقل و نبات آقا شکلات عزیز دل مامان پروانه . یک هفته دیگه هم گذشت. عادت کردی شبها ساعت 9 دیگه خوابی و صبحها هم ساعت 6 دیگه بیرداری. روز پنج شنبه ساعت 7:30 دیگه پاشدی گفتی مامان بریم شیر و کیک بخوریم. گفتم بخواب هنوز زوده خاله میاد بعد پامیشیم گفتی نه پاشو خلاصه پاشدیم رفتیم خاله ساعت 8:30 اومد ، بعد که صبحانه خوردیم با خاله رفتیم ساریناو تو رو بردیم پارک که کلی بازی کردی و جیغ زدی و خلاصه شیطونی کردی اینقدر هم کیف کردی که سوار ماشین خاله الهام شدی. بعد هم با خاله رفتیم که سوار حیوون شارژی بکنیم شما رو که تعطیل بود و واسه ناهار اومدیم خونه.. عصر رفتیم خونه عمه سمانه آخه تولد سروین کوچولو بود . البته تولد نگرفته بودن ول...
نویسنده :
مامان پروانه
19:15